دروس ششم

دروس کلاس ششم

دروس ششم

دروس کلاس ششم


فارسی

به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن بر زبان آفرین

دستور زبان و ادبیّات فارسی ششم ابتدایی

***موضوع اول : روابط واژگانی ***

* واژه ها از جهت نسبت و ارتباط چند گونه اند :

1- واژه های هم آوا (متشابه) :واژه هایی هستند که از جهت املایی متفاوت ولی از نظر آوایی ( تلفظ ) یکسان هستند. این واژه ها از دشواری های

املای فارسی هستند و باید با توجّه به معنای جمله شکل نوشتاری آن ها را در هر عبارت تشخیص داد:

* به عبارت دیگر: از جهت تلفّظ یکی، ولی از نظر املا و معنی متفاوتند.

مانند: صواب و ثواب، خوار و خار، ارز و ارض، آجل و عاجل، اثاث و اساس، خواستن و خاستن، حیاط و حیات، خویش و خیش، حول و هول، سیف و صیف،

الم و علم، تهدید و تحدید، رازی و راضی، قریب و غریب، سبا و صبا، تعویض و تعویذ، و ...

2- هم نویسه: واژه هایی که شکل نوشتاری یکسان و لی تلفّظ متفاوت دارند:

* به عبارت دیگر: از جهت املا یکی، ولی از جهت تلفّظ و معنی متفاوتند.

مانند: خورد و خورد، کره و کره، گرد و گرد، شل و شل، مشک و مشک، عالم و عالم، گله و گلّه، بنا و بنّا، ملک و ملک، مهر و مهر، سر و سر، شکر و شکر،

سحر و سحر، حسن و حسن و ...

3- هم آوا و هم نویسه : واژه هایی که از جهت نوشتار و تلفّظ یکسان هستند ولی معنای متفاوت دارند.

به عبارت دیگر: از جهت تلفّظ و املا یکی، ولی از جهت معنی متفاوتند.

مانند: شیر و شیر، سیر و سیر، کشید و کشید، گور و گور، روان و روان، شور و شور، باز و باز و ...

4- مخالف و متّضاد : واژه هایی که از جهت معنایی ضدّ هم هستند.

به عبارت دیگر: این کلمات از جهت معنی و مفهوم، ضد و عکس و مقابل یکدیگرند.

مانند:نور و ظلمت، خوب و بد، شب و روز، صلح و جنگ، روشن و تاریک، زشت و زیبا، بلند و کوتاه، کوچک و بزرگ، عمومی و خصوصی، گم نام و مشهور،

سیر و گرسنه، باز و بسته و ...

5- مترادف : این گونه کلمات از جهت معنی، یکی هستند و می توانند به جای هم به کار روند.

مانند: نور و روشنایی، جهل و نادانی ، صداقت و راست گویی، علم و دانش، صبر و شکیبایی، تند و سریع، غم و اندوه، منحوس و شوم، خانه و سرا و ...

6- همخانواده: همخانواده مخصوص واژه هایی است که از زبان عربی وارد زبان فارسی شده اند و دارای ریشه ی فعلی برمبنای سه حرف اصلی هستند:

مانند: حکیم – حکم – احکام –محکوم ( ریشه ی فعلی : ح – ک – م )

عالم – تعلیم – علوم – معلّم –معلوم – اعلام – علاّمه ( ریشه فعلی : ع –ل – م )

صادق – تصدیق – مصدّق – صدیق –صدّیق – صدیقه ( ریشه ی فعلی : ص – د – ق )

7- چند آوایی : واژه هایی که بنا به ضرورت هایی ( خصوصا در زبان شعر ) به دو شکل تلفّظ می شوند امّا شکل نوشتاری و معنای آن ها یکسان است:

مانند: استوار = استوار – استوار ، روزگار = روزگار – روزگار ، یادگار =یادگار – یادگار ، آسمان = آسمان – آسمان ، مستمند = مستمند – مستمند

پاسبان = پاسبان – پاسبان ، آشکار = آشکار – آشکار و ...

***موضوع دوم : نمونه هایی از آرایه های ادبی ***

** تشبیه **

* یکی از برجسته ترین جلوه های صور خیال در شعر فارسی تشبیه است که شاعر می کوشد در آن عنصر مشترک بین دو چیز را کشف نموده، برجسته سازد .

* در شعر گذشتگان کمتر شاعری را می توان یافت که از تشبیه و زیبایی های آن بهره نبرده باشد ؛ امّا آن چه در شعر معاصر جلب توجّه می کند تازگی تشبیهات است که نشان دهنده ی دید نو و کشف رابطه های تازه در پدیده هاست .

* تشبیه چیست ؟ تشبیه مانند کردن چیزی به چیز دیگر است یا به تعبیر دیگر ادّعای همانندی میان دو یا چند چیز است .

* مثال :

(( بلم آرام چون قویی سبکبال به نرمی بر سر کارون همی رفت ))

در بیت بالا شاعر بلم ( قایق ) را به قو تشبیه کرده است و عنصر مشترکی که بین این دو بوده تا شاعر توانسته آن ها را به هم تشبیه کند آرام رفتن است .

* ارکان تشبیه

1- مشبّه : (رکن اول) چیزی یا کسی که قصد مانند کردن آن را داریم .

2- مشبّه به : (رکن دوم) کسی یا چیزی که مشبّه ، به آن مانند می شود .

3- وجه شبه : (رکن سوم) صفت یا ویژگی مشترک بین مشبّه و مشبّه به است که مورد نظر شاعر باشد .

4- ادات تشبیه: (رکن چهارم) واژه یا واژه هایی که نشان دهنده ی پیوند شباهت است ؛ از قبیل : چو ، چون ، مثل ، مانند ، به سان ، هم چون ، پنداری ، گویی و ...

* مثال : ((آه چه آرام و پر غرور گذشت / زندگی من چو جویباری غریبی / در دل این جمعه های ساکت متروک ))

مشبّه

مشبّه به

وجه شبه

ادات تشبیه

زندگی شاعر

جویبار غریب

تاب داده و خمیده

چو

مثال :

گرت ز دست بر آید چو نخل باش کریم ورت ز دست نیاید چو سروو باش آزاد ((سعدی))

مشبّه

مشبّه به

وجه شبه

ادات تشبیه

تو

نخل

کریم

چو

تو

سرو

آزاد

چو

=====================================================================================================

**مراعات نظیر **

* مراعات نظیر در واقع تناسب معنایی بین واژه های سخن ادبی است. آوردن واژه هایی از یک مجموعه در شعر و نثر که از نظر جنس یا نوع یا مکان یا زمان یا همراهی و ... با هم تناسب داشته باشند.

مثال:

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد ((حافظ ))

گل های:( ارغوان ، سمن ، نرگس ، شقایق ) در بیت بالا با هم تناسب دارند و از یک نوع هستند.

ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری ((سعدی ))

واژه های: ( ابر ، باد ، ماه ، خورشید ، فلک ) با هم تناسب دارند.

نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند همه بلبلان بمردن و نماند جز غرابی ((سعدی ))

واژه های: ( خروس ، بلبل ، غراب ) تناسب دارند.

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو ((حافظ ))

واژه های: ( مزرع ، داس ، سبز ، کشته ، درو ) با هم مراعات نظیر دارند.

چو دود بی سر و سامان شدم که برق بلا به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت ((سایه ))

واژه های: ( دود ، برق ، خرمن ، آتش ) مراعات نظیر دارند.

=====================================================================================================

**کنایه چیست؟ **

* کنایه پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح به سخنی گفته می شود که دارای دو معنی نزدیک و دور باشد. ذهن ما از معنای اولیه و نزدیک به معنی دور منتقل می شود. فهم کنایه معمولا از طریق استدلال و دریافت معنی (معنی دور) صورت می گیرد. به عنوان مثال به بیت زیر توجه کنید:

هنوز از دهن بوی شیر آیدش همی رای شمشیر و تیر آیدش «فردوسی»

«بوی شیر از دهان آمدن» کنایه است. معنای اولیه و نزدیک همان است که کسی شیر خورده باشد و دهانش بوی شیر بدهد؛ اما منظور گوینده این معنا نیست بلکه معنای دوم و دور است؛ چون کسی که شیر خورد کودک است و بی تجربه؛ لذا بوی شیر از دهان آمدن کنایه از نا پختگی و بی تجربگی است.

* کنایه به سه طریق آورده می شود.

1- کنایه با بیان نشانه:

گوینده با بیان نشانه ی یک چیزیا حالت، درصدد است تا مخاطب به مقصود دست یابد. مثال:

نرفتم به محرومی از هیچ کوی چرا از در حق شوم زرد روی «سعدی»

«زرد روی شدن»بارز ترین نشانه ی شرمندگی و بی نصیبی است.

2- کنایه با بیان نمونه:

گوینده با بیان نمونه و تمثیل یک چیز می خواهد مخاطب را به مقصود برسد. مثال:

از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو «سعدی»

مصراع دوم بیان نمونه و تمثیلی است جهت معنای مصراع اول.

3- کنایه با بیان علت و دلیل:

گوینده علت کاری را به جای آن کار بیان می کند که در زبان روزمره بسیار رایج است. مثال:

«قیمت مقطوع است» این کنایه دلیلی است برای چانه نزدن.

کنایه معمولا باعث تامل و درنگ و اعجاب خواننده می شود و چون ادعای خود را با دلیل همراه می سازد قدرت قانع کردن تاثیرگذاری بر مخاطب را دارد.

* نمونه های کنایه :

عابدانی که روی بر خلق اند پشت بر قبله می کنند نماز «سعدی»

روی بر خلق داشتن و پشت به قبله نماز خواندن کنایه از ریاکاری و از خدا بریدن است.

حافظ نه حد ماست چنین لاف ها زدن پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم «حافظ»

«پای از گلیم بیشتر کشیدن» کنایه از تجاوز کردن از حد خود است.

ای دریده یوسفان را پوستین از راه ظلم باش تا گرگی شوی و پوستین خود دری «سنایی»

«پوستین دریدن» کنایه از عیب و بدی کسی را گفتن و غیبت کردن است.

خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد «حافظ»

«سیه روی شدن»کنایه از شرمنده شدن و افشا شدن است.

هرکه او خورده نیست دود چراغ ننشیند به کام دل به فراغ

«دود چراغ خوردن» کنایه از تحمل رنج و زحمت است.

=====================================================================================================

**تضمین **

تضمین در لغت به معنی ((گنجاندن )) است و آن آوردن آیه ، حدیث یا شعر از شاعر دیگر یا متنی دیگر در خلال کلام است به شکلی که شائبه ی سرقت در آن نباشد و نام آن شاعر ذکر شود.

مثال:

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم کز نسیمش (( بوی جوی مولیان آید همی )) (( حافظ ))

در بیت بالا حافظ یک مصراع از رودکی را در ضمن غزل خود آورده است. بیت رودکی این است.

بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ((رودکی ))

زینهار از قرین بد زهنار (( و قنا ربّنا عذاب النار)) ((سعدی ))

سعدی در بیت بالا آیه ای از قرآن مجید را تضمین کرده است.

=====================================================================================================

**تشخیص یا جان بخشی به اشیاء **

اگر صفات و ویژگی های انسان به اشیای بی جان نسبت داده شود و آن ها را موجود زنده و انسان تلّقی کنیم، جان بخشی به اشیاء می گویند.

مثال:

گل بخندید و باغ شد پدرام ای خوشا جهان در این هنگام

گل به انسان تشبیه شده و خندیدن که صفت انسانی است به گل نسبت داده شده است.

* چنانچه چیزی مورد خطاب قرار گیرد به این معنی است که آن شیء یا چیزی انسان تصور شده است و به آن جان بخشیده ایم و لذا یک نوع تشخیص محسوب می شود.

مثال:

ای نیسم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عشق کش عیّار کجاست؟ ((حافظ ))

نسیم سحر خطاب قرار گرفته و انسان فرض شده است و لذا یک تشخیص است.

به مرگ سیاوش سیه پوشد آب کند زار نفرین بر افراسیاب ((فردوسی ))

در بیابان گربه به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور ((حافظ ))

=====================================================================================================

*مبالغه : اغراق

*اغراق ادعای وجود صفتی در کسی یا چیزی که بر اساس عرف و عادت معمول پذیرفته نیست. به تعبیر دیگر آن صفت به اندازه ای است که حصول آن یا محال است یا بیش از حد معمول است .

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران «سعدی»

گریستن مانند ابر بهاری و ناله از سنگ برخاستن خلاف عادت و عرف است.

* ارزش و زیبایی اغراق

1-اغراق از اسباب زیبایی و مخیل شدن شعر و نثر است و بدین وسیله شاعر معانی بزرگ را خرد و مفاهیم کوچک را بزرگ جلوه می دهد به شکلی که غیرممکن را طوری ادا نماید که ممکن به نظر آید.

2-اغراق ذهن خواننده را به تلاش و تکاپو وا می دارد که سبب لذت ادبی می شود.

* نمونه های اغراق

1-اگر سنگ خارا به چنگ آیدش شود موم و از موم ننگ آیدش «فردوسی»

2- آه سعدی اثر کند در سنگ نکند در تو سنگدل تاثیر «سعدی»

3- من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید/من گدایی را دیدم در به در می رفت آواز چکاوک می خواست/ من قطاری دیدم روشنایی می برد/

«سهراب سپهری»

4-خروش آمد از باره ی هر دو مرد تو گفتی بدرید دشت نبرد «فردوسی»

5- گر برگ گل سرخ کنی پیراهنش را از نازکی آزار رساند بدنش را «طرب اصفهانی »

6-سنگ هم به حال من گریه کند برجاست بی تو زنده ام یعنی مرگ بی اجل دارم «بیدل»

7- نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند «ظهیر فارابی»

8- به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی «سعدی»

==========================================================================================================================================================================================================

***موضوع سوم: معانی متفاوت پسوند (( گاه )) ***

* پسوند (( گاه )) هم به عنوان پسوند زمان و هم پسوند مکان استفاده می شود.

مثال : پسوند (( گاه )) به عنوان زمان : شامگاه –صبحگاه – سحرگاه و ...

مثال : پسوند (( گاه )) به عنوان مکان : آرایشگاه – خوابگاه– دانشگاه – ایستگاه – فرودگاه – توقّفگاه – تعمیرگاه – درگاه – آزمایشگاه –چراگاه – گذرگاه – آسایشگاه و ...

==========================================================================================================================================================================================================

***موضوع چهارم: تعریف جمله و انواع آن ***

* تعریف جمله: جمله از ترکیب و به هم پیوستن یک یا چند کلمه که پیام یا معنی کاملی را برسانند، به وجود می آید.

مثال: زهرا دیروز با مادرش به بازار رفت.

* انواع جمله :

1- جمله ی خبری: جمله ای است که دارای خبری برای شنونده باشد و نشانه آن نقطه است.

مثال: انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره)، به پیروزی رسید.

2- جمله ی پرسشی: جمله ای است که در آن در باره ی کار یا موضوعی پرسشی مطرح می شود و نشانه ی آن علامت پرسش (؟)است.

مثال:

* آیا شما دیروز لباس خریدید؟

* چرا از فرصت ها استفاده نمی کنید؟

3- جمله ی تعجّبی یا عاطفی:جمله ای است که در آن یکی از عواطف انسانی مانند: خشنودی، خشم، آرزو، دعا، تعجّب، تأسف، نفرت، تحسین و ... را

نسبت به افراد وجهان پیرامون خود بیان می کنیم و نشانه ی آن علامت ( ! ) که در پایان جمله قرار می گیرد.

* جمله های عاطفی معمولا با واژه هایی مثل : چه، عجب، آفرین، افسوس، احسنت و مانند آن به کار می روند.

مثال: چه گل زیبایی! ، ای کاش در عاشورا حسینی می بودم ! ، چه روز با شکوهی !، عجب هوای تمیزی ! ، افسوس از این عمر گرانمایه که بگذشت! ، دریغ و درد که غافل از کار خویشتنم ! و ...

4- جمله ی امری: جمله ای است که در آن انجام دادن کاری از کسی می خواهد و نشانه ی آن در ابتدای فعل حرف ((ب)) می آید و علامت نقطه در پایان جمله است.

* فعل های امر تنها با دوم شخص مفرد ( ضمیر : تو ) و دوم شخص جمع ( ضمیر: شما ) به کار می روند.

مثال: بخوان / بخوانید - برو/ بروید و ...

==========================================================================================================================================================================================================

***موضوع پنجم : نهاد و گزاره ***

* هر جمله از دو قسمت تشکیل می شود: نهاد و گزاره

نهاد: قسمتی از جمله است که در باره ی آن خبری داده می شود.

گزاره: خبری است که در مورد نهاد داده شده است.

* نکته ی مهم : چگونگی جدا نمودن نهاد از گزاره در جمله ها:

برای جدا سازی نهاد و گزاره در جمله، ابتدا باید آن جمله را با استفاده از کلمات پرسشی مانند: (( چه کسی؟ یا چه کسانی؟ )) و (( چه چیزی؟ یا چه

چیزهایی؟ )) به صورت سئوالی در آوریم.

* نکته ی مهم : برای فاعل جمله ای که زنده باشد (( چه کسی؟ یا چه کسانی؟ )) و برای فاعل جمله هایی که غیر زنده باشد،(( چه چیزی؟ یا چه چیزهایی؟ )) می آید.

مثال (1): علی به بازار رفت. می پرسیم چه کسی به بازار رفت؟ جواب : علی.

در این جا پاسخ سئوال ما همان نهاد است و بقیّه ی جمله گزاره است. علی نهاد است و به بازار رفت، گزاره ی جمله.

مثال (2): میوه های پاییزی خوردنی هستند. می پرسیم ، چه چیزهایی خوردنی هستند؟ جواب: میوه های پاییزی.

در این جا پاسخ سئوال ما همان نهاد و بقیّه ی جمله گزاره است. میوه های پاییزی نهاد و خوردنی هستند، گزاره ی جمله.

- گاه نهاد در جمله حذف می شود. مانند: به کتابخانه رفته بودم. در این صورت از روی فعل، نهاد را تشخیص می دهیم. ( من کتابخانه رفته بودم.)

=====================================================================================================

**از نظر تقسیم بندی جمله به نهاد و گزاره، چهار نوع جمله داریم **

1- گاهی جمله ی ما، نهاد و گزاره ی آن هر دو فقط از یک کلمه درست شده اند. مانند:شیشه شکست.

2- گاهی جمله ی ما، نهاد آن یک کلمه و گزاره ی آن چند کلمه است. مانند:علی به مدرسه رفت.

3- گاهی جمله ی ما، نهاد آن چند کلمه و گزاره ی آن یک کلمه است. مانند:شاگردان کلاس پنجم آمدند.

4- گاهی جمله ی ما، نهاد و گزاره آن هر دو از چند کلمه درست شده اند. مانند:ملّت آزاده ی ایران ، زیر بار ذلّت نمی روند.

***موضوع ششم: مصراع، بیت، قافیه و ردیف ***

* مصراع: یک نیم بیت را مصراع می گویند. مصراع در لغت به معنی یک لنگه.

مثال: ماه فرو ماند از جمال محمّد (( مصراع اول )) سرو نباشد به اعتدال محمّد (( مصراع دوم ))

* بیت: دو نیم بیت یا دو مصراع در کنار هم قرار بگیرند، یک بیت را تشکیل می دهند.

مثال: سعدی، اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمّد بس است و آل محمّد (( بیت ))

* قافیه: به کلماتی گفته می شود که در آخر مصراع های هر بیت می آیند. از نظر وزن و آهنگ یکی هستند و حرف یا حروف آخرشان یکی است، امّا

از نظر معنی با هم فرق دارند.

مثال: (1) علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته با این دل شب

مثال: (2) فجر تا سینه ی آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت

در بیت اول: کلمه های عرب و شب و در بیت دوم کلمه های شکافت و نیافت قافیه هستند.

* ردیف: به کلماتی گفته می شودکه درآخر مصراع ها بعد از قافیه می آیند وعیناً تکرار می شوند.از نظر وزن وآهنگ یکی واز نظر معنی هم یکی هستند.

مثال: (1) توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود

مثال: (2) از وی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده است فریادمکن

- در بیت اول کلمه های (( بود)) و (( بود )) و در بیت دوم مکن و مکن ردیف هستند.

- دربیت اول کلمه های (( دانا)) و (( برنا )) و در بیت دوم کلمه های یاد و فریاد قافیه هستند.

==========================================================================================================================================================================================================

***موضوع هفتم : فاعل ، مفعول و فعل ***

* تعریف فاعل: کسی که کاری از او سر بزند. به عبارتی دیگر: فاعل کننده ی کار است.

مانند: علی به مدرسه رفت. ( علی فاعل ) خانواده ی من به مسافرت می روند. ( خانواده ی من : فاعل )

* تعریف مفعول: مفعول کسی است که کار فاعل بر روی آن صورت می گیرد و نشانه ی مهّم آن حرف (( را )) که بعد از مفعول می آید.

مانند: فاطمه سیب را خورد. ( سیب : مفعول ) حمید و حسین تکالیف خود را به موقع انجام دادند. ( تکالیف : مفعول )

نکته ی مهم: جایگاه مفعول در جمله: مفعول، معمولاٌ پس از نهاد یا فاعل و پیش از فعل می آید. مانند: ( شیوا کتابرا برد.)

* تعریف فعل : فعل کلمه ای است که بر انجام دادن کاری یا داشتن حالتی در یکی از زمان های گذشته، حال و یا آینده دلالت کند.

مانند: هوا سرد است. علی شیر را خورد. پزشک بیمار را معالجه کرد.

کلمه های : است ، خورد و معالجه کرد همگی فعل جلمه ها هستند.

==========================================================================================================================================================================================================

***موضوع هشتم : انواع فعل از نظر زمان ***

* هر فعل در سه زمان: ماضی ، مضارع و مستقبل انجام می شود.

1- فعل ماضی یا گذشته: فعلی است که انجام آن در زمان گذشته صورت گرفته باشد.

* نشانه های فعل ماضی: دیدم ، دیده ام ، دیده بودم ، می دیدم ، دیده باشم ، داشتم می دیدم ، دیده بوده ام.

2- فعل مضارع یا حال: فعلی است که انجام آن در زمان حال صورت گرفته است.

* نشانه های فعل مضارع: می خورم ، بخورم ، خورم ، دارم می خورم .

3- فعل مستقبل یا آینده: فعلی است که انجام آن در زمان آینده صورت خواهد گرفت.

نشانه ی فعل آینده: خواهم –خواهی – خواهد – خواهیم – خواهید – خواهند که به صورت پیشوند به فعل ماضی اضافه می شوند.مانند: خواهیم رفت

==========================================================================================================================================================================================================

***موضوع نهم : علائم جمع در زبان فارسی و عربی ***

* علائم جمع رایج در زبان فارسی عبارتند از: (ان) ، (ها) و (گان) *

1- علامت جمع (ان): این علامت برای کلمات مفرد که آن کلمه به یک موجود زنده تعلق دارد. به شرطی که آن کلمه به (ـه یا ه ) پایان نیافته باشد.

مانند: درخت: درختان ، اسب :اسبان ، گاو: گاوان و ...

* نکته ی مهم : اگر کلمه ی مفردی به (ان) پایان یافته باشد، برای جمع بستن آن با علامت (ان) نیاز به حرف (ی)می باشد.

مانند: مردم ایران: ایرانیان ، مردم همدان: همدانیان و ...

* نکته ی مهم: برخی از کلمات مفردی که به (ان) پایان یافته باشند ولی نمی توان آن ها را با علامت (ان) جمع بست.

مانند: انسان که با علامت (ان)جمع بسته نمی شود. و فقط با علامت جمع (ها) جمع بسته می شود.

2- علامت جمع (ها): این علامت برای کلمات مفرد که آن کلمه به یک موجود زنده و غیر زنده به کار می رود.

مانند: بچّه : بچّه ها ، دیوار: دیوارها ، انسان : انسان ها ، میز : میزها ، میوه : میوه ها و ...

* نکته ی مهم : کلمات مفرد به هر شکلی که باشند با علامت (ها) جمع بسته می شوند.

* نکته ی مهم : کلمه هایی که ذاتاً مفرد باشند، هیچگاه جمع بسته نمی شوند.

مانند: کلمه های ایران ، خلیج فارس ، قم و ...

3- علامت جمع (گان) : این علامت برای کلمات مفردی که به حرف ( ـه یا ه ) پایان یافته باشد.

مانند: زنده : زندگان ، رفته :رفتگان ، فرشته : فرشتگان ، مرده : مردگان، شیفته : شیفتگان و ...

* علائم جمع در زبان عربی : (ون) ، (ین) و (ات) : از این علائم فقط علامت جمع ( ات ) در زبان فارسی رایج شده است.*

مثال : مومن : مومنین – مسلم :مسلمین – مجروح : مجروحین و ...

مثال : کافر : کافرون – روحانی: روحانیون – عابد : عابدون و ...

مثال : تغییر : تغییرات – جمله: جملات – کلمه : کلمات – تعطیل : تعطیلات و ...

* نکته ی خیلی مهم: در زبان فارسی، جمع بستن با هر علامت، به روان و معمول بودن آن باید توجّه کرد و به طور کلّی از نظر ادبیّات فارسی پذیرفته شده باشد.

* جمع مکسّر : جمعی است که در آن، صورت مفرد در هم شکسته می شود و حروفی اضافه یا کم می گردد.

مثال : مسجد : مساجد – کتاب :کتب – علم : علوم – فن : فنون و ...

* نکته ی مهم : در جمع مکسّر قانون خاصّی وجود ندارد. جمع مکسّر قابل جمع بستن نیست.(( یعنی نمی توان را دوباره جمع بست.))

==========================================================================================================================================================================================================

***موضوع دهم: برخی از انواع اسم ***

1- اسم ساده : به اسمی گفته می شود که از یک جزء معنی دار ساخته شده باشد و نتوان آن را به دو جزء یا بیشتر تقسیم کرد.

مانند : قلم، کتاب، معلّم، سنگر و ...

2- اسم غیر ساده (( مرکّب )) :به اسمی گفته می شود که از یک جزء بیشتر باشد و بتوانیم آن را به دو جزء یا بیشتر تقسیم کنیم .

مانند : دانشمند – مردانه – بی وفا – سرتاسر – کتابخانه – پیامبر – کار گر – لغت نامه و ...

3- اسم جمع : به اسمی گفته می شود که در ظاهر مفرد بوده و علامت جمع نداشته باشد ولی در معنی جمع بوده و بر بیش از یکی دلالت کند.

مانند : مردم – گلّه – سپاه –قوم – طایفه – قبیله – گروه – لشکر – ملّت و ...

* نکته ی مهم : اسم جمع را می توان جمع بست که به آن در اصطلاح (( جمع در جمع )) می گویند.

مانند : مردم :مردمان – سپاه : سپاهیان – گلّه : گلّه ها – قوم : اقوام – قبیله : قبایل – گروه : گروه ها – لشکر:لشکریان – ملّت : ملل – طایفه : طوایف و ...

==========================================================================================================================================================================================================

*** موضوع یازدهم : برخی از قالب های شعر فارسی ***

1- قصیده

قصیده شعری است که در آن قصد خاصی باشد از قبیل: مدح،موعظه، توصیف و... که مصراع اول با مصراع های زوج آن هم قافیه می شود. حداقل ابیات آن پانزده بیت و حداکثر تا شصت، هفتاد بیت می رسد.

* از قصیده سرایان مشهور شعر فارسی می توان از رودکی، خاقانی، منوچهری، مسعود سعد سلمان، انوری، سعدی، ناصر خسرو، فرخی سیستانی، قاآنی، ملک الشعرای بهار، امیری فیروزکوهی، حمیدی شیرازی و مهرداد اوستا نام برد.

در پایان ابیاتی از یکی از قصاید معروف و زیبای سعدی آورده می شود:

بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا در، نبندد هوشیار

ای که دستت می رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

تا بدانند این خداوندان ملک کز بسی خلق است دنیا یادگار

نام نیکو گر بماند زآدمی به کزو ماند سرای زرنگار

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار

آدمی را عقل باید در بدن ورنه جان در کالبد دارد حمار

=====================================================================================================

2- غزل

واژه ی غزل به معنی حدیث عشق و عاشقی است و چون این نوع شعر بیانگر سخنان عاشقانه است آن را غزل نامیده اند. غزل در واقع مهم ترین قالب شعر فارسی و شناسنامه ی ذوق ایرانیان و فارسی زبانان است.

* ساختار غزل

غزل شعری است که مصراع اول آن با مصراع های زوج ابیات دیگر هم قافیه می شود. حداقل ابیات غزل3 ، 4 بیت و حداکثر 14 ،15 بیت است و محتوایی عاشقانه و عارفانه دارد و شاعران معمولا تخلص خود را در پایان غزل می آورند.

* غزل سرایان مشهور شعر فارسی

بی تردید حافظ، سعدی، مولوی، سعدی، صائب تبریزی و سنایی از غزل سرایان نامدار در عرصه ی شعر کهن هستند و رهی معیری، شهریار، فرخی یزدی، عماد خراسانی، سیمین بهبهانی و هوشنگ ابتهاج برجسته ترین غزل سرایان معاصر به شمار می روند.

* غزلی از سعدی:

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم

نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند که در اندیشه ی اوصاف تو حیران بودم

بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب که نه در بادیه ی خار مغیلان بودم

زنده می کرد مرا دم به دم امید وصال ورنه دور از نظرت کشته ی هجران بودم

به تولای تو در آتش محنت چو خلیل گوییا در چمن لاله و ریحان بودم

تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم

سعدی از جور رفاقت همه روز این می گفت عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

=====================================================================================================

3- قطعه

قطعه: معنای لغوی قطعه با مفهوم اصطلاحی آن هماهنگی دارد چون قطعه در لغت به معنی تکه ای یا پاره ای از یک چیز است و این نوع شعر نیز چون پاره ای از اواسط قصیده است به این نام خوانده می شود.

* ساختار قطعه

به مجموعه ی ابیاتی که مصراع های زوج آن هم قافیه باشند، قطعه گفته می شود. حداقل ابیات قطعه دو بیت و حداکثر آن 15 ،16 بیت است.این نوع شعر دارای وحدت موضوع و محتواست و در تمام دوران های شعر فارسی رایج بوده است.

* قطعه سرایان مشهور شعر فارسی

در میان شاعران گذشته ابن یمین و انوری مشهور ترین قطعه ها را سروده اند و در میان شاعران معاصر می توان باز پروین اعتصامی، ملک الشعرای بهار و ایرج میرزا نام برد.

* قطعه ای از سعدی

گلی خوشبوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟ که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین بر من اثر کرد و گرنه من همان خاکم که هستم

=====================================================================================================

4- مثنوی

مثنوی که آن را« مزدوج» هم می گویند به معنی «دوتایی» است و این نامگذاری با ساختار این قالب شعری هماهنگی دارد. این قالب شعری از اختراعات خاص ایرانیان است و در شعر عرب سابقه نداشته.

* در شروع شعر فارسی شاعرانی مانند:

رودکی، شهید بلخی به این قالب توجه نمودند و فردوسی در نظم بزرگ ترین حماسه ی ایرانیان از این قالب بهره جسته. هم چنین فخرالدین اسعد گرگانی در «ویس و رامین»، نظامیدر «خمسه»ی خود و خاقانی و سنایی برای سرودن داستان ها و تمثیلات خود رویکرد ویژه ای به این قالب داشته اند. مولانا در خلق «مثنوی معنوی» و عطاردر سرودن «منطق الطیر» و سعدی در «بوستان» از این قالب بهره گرفته اند.در شعر معاصر می توان از مثنوی «عقاب» دکتر خانلری و «بت شکن بابل» از حمیدی شیرازی نام برد.

* مثنوی شعری است که در هر بیت قافیه ی مستقلی آورده می شود؛ یعنی دو مصراع هر بیت قافیه ی جداگانه دارد و قافیه ی بیت بعد تغییر می کند اما وزن همه ی ابیات یکی است.

* مثال از بوستان سعدی:

یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید

که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم

سپهرش به جایی رسانید کار که شد نامور لؤلؤ شاهوار

تواضع کند هوشمند گزین نهد شاخ پر میوه سر بر زمین

=====================================================================================================

5- رباعی

یکی از محبوب ترین قالب های شعری در بین شاعران ایران، رباعی است.

* ساختار رباعی

رباعی شعری است دارای چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و سوم و چهارم حتما باید هم قافیه باشند؛ اما در مصراع سوم شاعر مختار است که قافیه بیاورد یا نیاورد. مثال:

هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری؟

یعنی که نمودند در آیینه ی صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری «خیام»

=====================================================================================================

6- دو بیتی

دو بیتی معمولا با زبانی عامه فهم سروده می شود و کاربردی ساده دارد و اغلب به گویش های محلی سروده می شود. این قالب شعری و وزن آن را مرحوم ملک الشعرای بهار یادآور اوزان شعری دوران ساسانیان می داند.

* ساختار دو بیتی

دو بیتی شعری است مرکب از دو بیت یا چهار مصراع که همانند رباعی مصراع های اول و دوم و چهارم حتما باید هم قافیه باشند و مصراع سوم معمولا قافیه ندارد؛ اما شاعر می تواند آن را هم قافیه کند. مثال :

سحرگه برگ گل ترشد ز شبنم نسیم آهسته زلفش ریخت برهم

بیاور عطر زلفش سوی فایز مرا فارغ کن از غم های عالم «فایز دشتستانی»

* دو بیتی سرایان شعر فارسی

بابا طاهر همدانی و فایز دشتستانی از مشهورترین دوبیتی سرایان گذشته هستند. مهدی اخوان ثالث، سیاوش کسرایی، قیصر امین پور، حسن حسینی و هوشنگ ابتهاج از دوبیتی سرایان شعر معاصر به شمار می روند.

* نمونه ی دوبیتی:

زدست و دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد «بابا طاهر»

==========================================================================================================================================================================================================

***موضوع دوازدهم : انواع قید ***

* وجود قید در جمله ضروری نیست.

1- قید زمان : امروز – در آن هنگام – پیوسته – همیشه – گاه – گاهی – ناگاه – ناگهان – همواره – دیر – زود –بامداد – دوش – پار – پیرار – شب – روز- در دم و ...

2- قید مکان : بالا – پایین –فرود – چپ – راست – پیش – پس – آن جا – هر جا – درون – برون – همه جا و ...

3- قید مقدار : بیش – کم –بیسار – اندک – پاک – سراسر – یکسر – بسی – بسا – چند – چندان – فراوان – و ...

4- قید حالت : شادی کنان –خندان – گریان – نالان – وحشت زده – دلیرانه – شاد- غمگین – پریشان – اندوهگین – و...

5- قید نفی : هرگز – اصلاً –نه – هیچ – به هیچ وجه – به هیچ رو – ابداً – مطلقاً و ...

6- قید تأکید : آری – بی گمان –بلکه – راستی – هر آینه – بی چون و چرا – البته – لابد – ناچار – بدرستی – بی چند وچون و ...

7- قید کیفیّت : خوب – بد – زشت– زیبا – راست – کج – یواش یواش – به آرامی – آهسته – شتابان – پاورچین پاورچین و...

* قید کیفیّت در جواب پرسش چگونه، از فعل می آید.

مانند: خسرو سوار بر اسب، شتابان به سوی قلعه آمد. چگونه آمد؟ شتابان ، شتابان قید است.

8- قید پرسش : برای چه – آیا –چون – کی – کجا – چرا – چطور – چگونه و...

9- تأسّف : افسوس – متأسّفانه –آه – وای – دریغا – حسرتا و ...

10- قید تعجّب : چه عجب – عجبا– شگفتا و ...

11- قید شک و تردید : شاید –احتمالاً و ...

12- قید ترتیب : زیبایی –دمادم – نخست – درآغاز – دسته دسته – یکان یکان – پی در پی – یکی یکی و ...

13- قید آرزو : کاشکی – کاشی –ای کاش و ...

14- و قید های دیگر ...

* واژه ها عربی تنوین دار معمولاً در زبان فارسی قید هستند.

امیر مهدی احمدی

نظرات  (۱۲)

اگر میشه امکان دانلود متن را  برای کاربران بگزارید
😄😃😃😃😄😀😁😊☺😇😆
خودمونم داشتیم چیزای به درد نخورررر
ایششششششششششش
خیلی عالی بودودرضمن میشه امکان دانلودروبزارین.                         
خیلی عالی بود لطفا امکان دانلود باشه.
عاااااالی بووود....
معلم ما هیچی از اینا رو یاد نداده بود....
لطفاً فایل دانلود این مطالب مفید رو بذارید...
مچکرررررم****
خیلی زیبابود

ممنونم خیلی عالی بود

خییییییییلللللییییی خوبههههه من که شگفت زده شدم

😐😐😐😐😐😐😐چرت 

عااااالیییی 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی